. دختـری با دامـن ِ حریـر .

کاشْ می شُدْ همهِ یِ سُکوتْ-امْ را برایَتْ بنویسَمْ ... تا ببینیْ اینْ مثنوی ِ نانوشتهِ... چهِ قدرْ حرفْ...برای ِ گفتنْ دارد...

. دختـری با دامـن ِ حریـر .

کاشْ می شُدْ همهِ یِ سُکوتْ-امْ را برایَتْ بنویسَمْ ... تا ببینیْ اینْ مثنوی ِ نانوشتهِ... چهِ قدرْ حرفْ...برای ِ گفتنْ دارد...

تّشّدّیــّد ّ

تو را که دارم ٬ 

آتش از وجودم ٬ 

بالا میرود ! 

 

وقتی در را پا پشت پایت میبندی ٬ 

و به سمت من روانه میشی ٬ 

دلبری میکنم ٬ 

دستم را میگیری ٬ 

میگی نمیتونی از من فرار میکنی و . . . 

کمرم را زیر انگشتانت فشار میدهی ٬ 

انگار از بیابان آمده ای ٬ 

حریصانه نگاهت به من است ٬ 

تو را پیامبر میدانم ٬ 

و چشم ها را قبل از دستوراتت ٬ با نگاهم میگویم ! 

 

خدا را بنده نیستم . . . 

 

تنها فاصله مان ٬ 

لباس هایمان است ٬ 

از دستشان خلاص میشویم ٬ 

لب هایم را با دندانم میگیرم ٬ 

یاغی ترینی . . . 

 

در هم میخزیم ٬ 

بُــر میخوریم ٬ 

و میلرزیم . . . 

 

انگشتت را روی تن گرمم میکشی ٬ 

ناگهان به خودم می آیم ٬ 

خنکی اش را حس میکنم ٬ 

الان از روی پوستم گذشت ٬ 

خنکی ِ حلقه ات را میگویم . . . ! 

 

موقع رفتنت ٬ 

میگویی قول میدم تا آخر ماه طلاق بگیریم ! 

 

لبخند میزنم ٬ 

هردویمان میدونیم دروغـــی تکراریست

 

سیگاری آتش میزنم ٬ 

روی شکمم دستی میکشم ٬ 

زیر لب میگویم : 

امشب هم نشد بهش خبر بدم ٬ 

دخترم ! 

   

+ حالم بد شد ٬ وقتی نوشتم این متن رو :| 

نظرات 9 + ارسال نظر
نیــــنا پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:04 ب.ظ http://sunset-at-the-moon.persianblog.ir

حال منم ی جوری شد

خب ما ی روحیم تو دوتا بدن :)

ღღ мιƨƨ нαиιɛ ღღ پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:12 ب.ظ http://me-with-u.blogfa.com

آهنگه حواست نیست از سامان جلیلی

فداتون

mohammad toxic یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:52 ق.ظ http://toxic.persianblog.ir

wooowww! negin kheyli ghangino ghashang bood!
jalebe akharesho harki mikhone halesh bad mishe!
Kissssss

خب آخرش رو نخون :دی

گربه تنها جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:46 ق.ظ

گاهی اوقات بعضی حس ها خیلی شیرین هست
امیدوارم مشکل خاصی نباشه و زودی خوب بشی

اما این حس شیرینی که میگی خیلی تلخـ ه :)

محمد یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:03 ب.ظ http://migam.blogsky.com

سلام نگین
با خوندن این مطلب احساس کردم میخواستی نا محسوس منظورتو برسونی . به آخرش که رسیدم چند برداشت داشتم . ولی متاسفانه نتونستم اون نکته ی اصلی رو از این نوشته برداشت کنم . ولی در کل طبق معمول زیبا بود

ممنونم :)

محمد سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:46 ب.ظ http://migam.blogsky.com

آره راست میگی شاید تو اون برداشت هام باشه . ولی به نظر من یه جورایی این چند برداشتی نوشته ات رو قشنگتر هم کرده .

خوبه که ابهام رو دوست داری..

گربه تنها سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:29 ب.ظ

امیدوارم تلخی ها از بین بره ... و چرخ زمان موافق با خواسته هات بچرخه

ممنونم گربه مهربون

رقصنده چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:17 ب.ظ http://sh-gh.blogfa.com/

تو شاهکاری نگین ...

پس تو چی هستی شبنم ؟

[ بدون نام ] جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:26 ق.ظ

که چی ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد